شادی های کوچک زندگی

۱. شاید برای خیلی‌ها مهم نباشه که تو یک بازی با شخصیت دختر بازی کنن یا پسر ولی از خوشی‌های کوچک زندگی من میشه به این موضوع اشاره کرد وقتی امروز بعد قرن‌ها هوس کردم برم سراغ بازی Last day on earth دیدم آپدیت شده و میتونم انتخاب کنم شخصیت بازیم دختر باشه یا پسر موهاش چه مدلی باشه رنگ پوستش چطوری باشه و اسم بذارم براش خر ذوق شدم اساسی با اینکه چیز خیلی خاصیم نیست حالا ولی خب باعث شد کلی قر شادی بدم!

۲. موبایل عمه پوکیده و تا درست شدنش قرار شده موبایل فعلی من دستش باشه و موبایل قدیمیم رو خودم بردارم بعد موبایل جدیدم چندتا چیز نداشت اولیش مادون قرمز نداشت در نتیجه کنترل تلویزیون نمیشد و منم که تنبل دوم باید انتخاب میکردم یا سیم کارت دوم یا حافظه ولی این بزرگوار این امکان رو داره که کارت حافظه رو خط دو رو باهم داشته باشی سوم موبایل جدیده چراغ ال ای دی نداشت تنظیم کنم اگه فلانی پیام داد صورتی روشن شه بیساری پیام دادم یک رنگ دیگه و حسابی کیفور شدم هر وقت که فلانی پیام داد و چراغ صورتی روشن شد

۳. فکر میکردم دیگه باید با گوجه سبز یا به قول عده کثیری آلوچه خداخافظی کنم و به آلو بگم سلام که امروز بابا با گوجه سبز برقانی/برغانی (حس سرچ نیست کدوم درسته؟) اومد حسابی رفتم فضا

نظرتون چیه از این شادی‌های کوچک که ذوق مرگ میکنن منو و کم هم نیستن بنویسم؟ میتونه کمک کنه کسی که ناراحته شاد شه یا یاد بگیره میشه با هر چیز کوچولویی شاد شد؟ حتی با چراغ صورتی موبایل قدیمی؟

۱۲ نظر
درباره من
مژده ای دل که مسیحـا نفسی می‌آیـد
که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید
از غـم هجر مکن نـاله و فـریــاد کـه مـن
زده‌ ام فـــالـی و فریـــاد رسـی مـی‌آیـد
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان