از عجایب دنیا

دیشب خیلی ناراحت و عصبی بودم سر یکسری مسائل بعد در یک حرکت ناگهانی تصمیم گرفتم به جنگخواه ایمیل بزنم این تصمیم و نحوه اجرای تصمیم! باعث شد به آیدی تلگرام و اینستاگرامش دست پیدا کنم منم که خدای کنجکاوی و فضولی رفتم عکسای تلگرامشو دید زدم و از خنده منهدم شدم! ابهتش هم برام ریخت هر چی تو دانشگاه ابهت داره بیرون از دانشگاه بامزه و جلفه بعد این اتفاق رو با فرنوش اشتراک گذاشتم و به یکسری چیزها کلی خندیدیم و هنوز برامون سواله که سوگل یوسفی کیه! چون تو سرچ های جنگخواه رسیدیم بهش و جالب بود برامون

و اما خوشحال و شاد و خندانم قدر دنیا رو میدانم! دست میزنم من پا میکوبم من شادانم!!! چرا؟؟؟ خب معلومه دیگه چون دانشگاه از دوشنبه تمام شد یعنی یکسری بدبختا هنوز کلاس دارن ظاهرا و استاد گفته غلط کردین که میگین قرار بود ماه رمضون تعطیل باشیم و اینا! استادهای من همه شون در نهایت شعور تعطیل کردن هر چند یکم دیرتر از اونی که گفته بودن ولی خب بازم متشکریم

آخرین کلاس ترم دو دانشگاه من برابر شد با کلاس آزمایشگاه جنگخواه و تشریح موش بعد منم گروه یکم این یعنی من نهایتا نفر سوم باید موش میگرفتم دستم ویدا که میترسید پس میشدم نفر دوم و چون موش ها بی ادب بودن و گاز میگرفتن من و محدثه یه نگاه بهم کردیم و محدثه خیلی شجاعانه رفت جلو و موش گازش گرفت و ترس من از گاز رو بیشتر کرد بعدم که نوبتم شد موش منم گاز گرفت بعد اجازه جیغ و ادا بازی و حتی آخ گفتن و ول کردن موش رو نداشتیم منم خیلی سریع فقط بدن موش رو ول کردم و دمش رو نگه داشتم شکر خدا استادم دعوام نکرد و دفعه دوم سریع مهارش کردم و بعدم تقریبا همه بچه ها رو موش ها گاز گرفتن و چون استرسی هم شده بودن هی تو دستمون دستشویی میکردن از همه بدترم اینکه یکی تو کلاس مون به معنای واقعی کلمه میترسید گاز گرفته شدن ها رو هم دیده بود و بیشتر ترسیده بود استادم یهو گفت خب این موش خسته شد و یک تازه نفسش رو در آورد قیافه بیتا دیدنی بود و اولین و تنها کسیم بود که انقدر ترسید موش رو پرت کرد وقتی موش رو پرت کرد همه خشک مون زد چون واقعا جنگخواه میگه برو بیرون یعنی برو بیرون و خب خدا رو شکر فقط دعواش کرد بدترین قسمتش هم اونجایی بود که موش یه جوری یکی از پسرا رو گاز گرفت که دستش واقعا زخم شد و خون اومد تا قبل اون هیچ کدوم زخمی نشده بودیم رزاقیان که مسئول آزمایشگاهم هست و از موش و قورباغه میترسه غش کرد تقریبا بقیه بچه هام با ترس بیشتری موش رو مهار کردن خلاصه مهار موش تموم شد و نوبت تشریح شد

قرار بود هر کس میخواد نخاعی کنه هر کس میخواد بیهوش کنه گروه ما گفتن نخاعی میکنیم و استادم چون تعدادمون کم بود و سه نفره بودیم گروه آخر کلاسم که سه نفره بودن با ما یکی کرد و موش رو داد صادق گفت اون نخاعی کنه بعد نخاعیش کرد ولی یه دستش نخاعی نشده بود! هی دمش رو میکشید هی اون دستش نخاعی نمیشد آخر استاد خودش کامل نخاعیش کرد و بعدم دیگه هر چی داشت و نداشت رو در آوردیم به تلافی گازی که گرفت

بعد میشد بی جنبگی بچه های ما رو از استوری هاشون بفهمی که پر بود از موش تشریح شده و اسکرین شات فحش هایی که بهشون داده شده بود یکی از این استوری ها هم باعث شد من از جهل رها شم و بفهمم اونی که فکر میکردم ساراست بیتاست اونی که فکر میکردم بیتاست ساراست اصلا موش بهشتی بود هم به بالا رفتن سطح دانش علمی! هم شناخت دوستان کمک کرد از بس خیر بود!
سه شنبه یعنی دیروز هم کلاس آی سی دی ال داشتم و امتحان اکسس خلاصه اش اینکه دومین نمره بالای کلاس رو گرفتم و بسی کیفور شدم بعدم عصرش رفتیم پیش دکتر رب گوجه! یکی از این دکترهای طب سنتیه بعد گفتم قوزک پام درد میکنه حس میکنم بازم در رفته معاینه کرد گفت بله در رفته و اینکه خبر نداری هر دو تا پات در رفته هر چی گفتم نه پای چپ درد نمیکنه گفت نه در رفته ولی در رفتگیش قدیمیه نشون به اون نشونی که درد نداره ولی نمیتونی مچ پاتو تکون بدی خلاصه که کلی بابت نمایشگاه کتاب رفتن ها و پله رفتن هام متحیر شد و هی به خانومش میگفت ببین اون وقت تو بودی یه دونه پله ام نمیرفتی! میخواستم بگم منم مجبور بودم نمیشد نرم دانشگاه که یا دلم نمی اومد خودم رو از دیدن دوستام محروم کنم که بعدم که شبش به شکل وحشتناکی ترسیدم و حکم قتل رفیق جان رو هم صادر کردم! چرا؟ چون حتی وبلاگی های تازه آشنا شده بیشتر نگرانم شدن تا اون و تو فکرم بهش بگم و اگه عذرخواهی نکرد و دلیل موجهی نداشت بهش بگم خداوند یار و نگهدار شما باشد به همین شدت بهم برخورده

+ چه طوفانی شده بودها

۹ نظر
پـــــر ی
۰۹ خرداد ۱۹:۲۱
من جای تو بودم صرفا به جهت گرفتن موش انصراف میدادم  آخه اینم شد رشته خواهر

پاسخ :

نگووو خیلی جذابه :)) تازه گازش درد نداشت :)) تازه زخمی هم می‌شدم ارزش داشت :دی
serek Khatoon
۰۹ خرداد ۱۹:۳۹
ای واااای دل و روده‌شونو بیرون ریختید؟ ای خدا دلم ریش شد...بیچاره موشا🙁☹
وای پاهات در رفته؟ 😱😱
چرا مراقب نیستی دختر؟! چی‌کار کردی جا اندختی؟ الان خوبی؟

پاسخ :

یسسس خیلی جذاااب بود :))
در رفته بودن جا انداختشون
مراقبم نمیدونم چرا پاهام اینجوری میکنن :)) خوبم عزیزم تو خوبی؟ 
serek Khatoon
۰۹ خرداد ۱۹:۴۶
تو خوب باشی من خوبم عزیزم...مراقب خودت باش تو رو خدا 🙏

پاسخ :

قربونت برم مهربون

چشممم :******
Anne Shirley
۰۹ خرداد ۲۰:۱۰
من اونجا بودم از ترس غش که هیچی رسما میمردم :|||| وااای موش ایییی -____- تصورشم یه جوریه -_- 

پاسخ :

:))))) عزیزممم

کلاس ما بیشتر بچه ها با وجود ترس شون سلاخ بودن :))
بوبک جان
۱۰ خرداد ۰۱:۱۷
چه جالب تازه فهمیدم شما هم زیست میخونی البته من گرایش بیوتکنولوژی میخونم۰ما اون اوایل کبوتر و ماهی و خرچنگ و ۰۰۰ تشریح کردیم البته قبل ترش تو دبیرستان قورباغه هم بود اما موش نه ولی از همه بیشتر واسه کبوتره یکم ناراحت شدم چون وقت تشریح هنوز قلبش گرم بود :(

پاسخ :

اوهوم زیست شناسی سلولی و مولکولی می‌خونم
مام چون نخاعی میکنیم همه شون وقتی قلب شون رو در میاریم هنوز میتپه قلب شون
تو دقیقا هم رشته ای مکرری :) 
پـــــر ی
۱۰ خرداد ۱۲:۴۹
اییییییییییییییییییییییییییییییییی

پاسخ :

ای جان :)) حساس من :)) 
شاهزاده شب
۱۰ خرداد ۱۳:۲۶
موش باحاله
چرا کشتیش :((((

پاسخ :

خیلی خصوصا اونجاش که میترسن :/ یهو رو دستت دستشویی میکنن بعدم گازت میگیرن :)) اصلا سزاشون مرگ بود :)) 
حامد سپهر
۱۰ خرداد ۱۴:۲۷
استوری با موش تشریح شده؟؟؟!!!
عییییییی خدااااااااااااا :))))

پاسخ :

با نه
استوری از موش تشریح شده :)) 
روشن
۱۵ خرداد ۰۰:۵۴
سلام
یادمه دوسال پیش تشریح خرگوش داشتیم و شکمش  رو ک باز کردیم متاسفانه باردار بود
:(((((((((((((
هنوزم یادم میاد عذاب وجدان میگیرم

پاسخ :

سلام
اوووه چه بد :( جدی استادتون متوجه نشده بود؟ یا جزئی از تشریح تون بود؟ :/
الهی غصه نخور عمدی نبوده که
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من
مژده ای دل که مسیحـا نفسی می‌آیـد
که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید
از غـم هجر مکن نـاله و فـریــاد کـه مـن
زده‌ ام فـــالـی و فریـــاد رسـی مـی‌آیـد
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان